هویت «ساتوشی ناکاموتو»، برنامه‌نویس کامپیوتری و خالق بیت‌کوین، پول رایج مجازی، یکی از جالب‌ترین داستان‌هایی است که در حوزه تکنولوژی شنیده‌ایم. سال ۲۰۰۸ بود که ناکاموتو در یک مقاله‌ی سفید گزارشی، سنگ بنای بیت‌کوین را گذاشت. او سپس در سال ۲۰۱۱ و درست زمانی که پروژه داشت به کارایی واقعی خود می‌رسید، ناپدید شد و ایمیل‌ها و پست‌های مکرر خود در تالارهای گفتگوی اینترنتی را هم به تدریج متوقف ‌کرد؛ چنان‌که در آخرین مکاتبه اینترنتی شناخته‌شده‌ی خود، به یکی از توسعه‌دهندگان بیت‌کوین گفته بود مشغول کارهای دیگری شده است.

با تمام این اوصاف، جستجو به دنبال هویت ناکاموتو ته‌مایه‌هایی کنایه‌آمیز هم دارد؛ چرا که در قامت معمایی به سبک نمونه‌های قدیمی، اما در عصری زاده شده که دسترسی میسرشده اینترنتی به تمامی دانش جهانی می‌رود تا مفهوم معما و رمز و راز را به کلی منسوخ کند. در طی این سال‌ها، زنجیره‌ای بی‌پایان از شناسایی‌ها و تعیین هویت‌های آشکارا اشتباه از سوی روزنامه‌نگاران هم تنها به ابهام و جذابیت ماجرا افزوده است. در نتیجه جای تعجب نیست وقتی یک کارآفرین استرالیایی به نام «کریگ رایت»، مدتی پیش قدم پیش گذاشت و اعلام کرد ادعای سال گذشته مجله‌ی Wired و وبلاگ Gizmodo مبنی بر آن‌که او شخص ناکاموتو است، صحت دارد، نامش برای ساعت‌ها در توییتر ترند شد و چهره‌ی خوش‌سیمای‌اش بر صفحه‌ی اول وب‌سایت‌های سراسر دنیا نقش بست.

پس از آن بود که جهنم دیجیتال به راستی خودش را نشان داد. جامعه‌ی بیت‌کوین متشکل از انبوهی از خوره‌های کامپیوتری به شدت متعصب است که بلافاصله پس از ادعای رایت، درصدد یافتن ایراداتی در شواهد ارایه ‌شده برآمدند. درست در بحبوحه‌ی همین سیل سوءظن‌ها و پس از آن‌که یکی از پژوهش‌گران معتبر امنیت سایبری، کل ماجرا را یک «کلاهبرداری» قلمداد کرده بود، رایت یک بار دیگر ترفند ناکاموتو را اجرا کرد. او بدون آن‌که به قول خود مبنی بر ارایه‌ی «شواهدی قابل‌توجه» در رابطه با هویت‌اش عمل کند، ناپدید شد، وبلاگ خودش را پاک کرد و آن را با یک نامه‌ی عذرخواهی جایگزین کرد که می‌گفت دیگر شهامت و اراده‌ی لازم برای ادامه‌ی تلاش‌ها در اثبات ادعای‌اش را ندارد.

بدین ترتیب، برای صدور حکمی قطعی درباره‌ی هویت ناکاموتو باید هم‌چنان به انتظار روز دیگری نشست؛ روزی که شاید برای برخی هیچ‌گاه فرا نرسد. اما در میان تمامی هیاهویی که پیرامون ماجرای رایت ایجاد شده، با ترجیع‌بندی آشنا روبه‌رو هستیم که هرگاه از جدیدترین نامزد هویتی ناکاموتو رونمایی می‌شود، تکرار شده است: «شناسایی هویت ساتوشی چه اهمیتی دارد؟»

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌bitcoin2

«جیسون واینشتاین»، یکی از کارآفرینان بیت‌کوین در گفت‌وگو با مجله‌ی آنلاین Slate، اهمیت این موضوع را دست‌آخر هم‌ارز شناخت خالق HTTP و HTML دانسته است؛ چرا که به گفته‌ی او، “مردم هر روز در اینترنت و بواسطه‌ی چنین پروتکل‌هایی است که ارتباط برقرار کرده، معاشرت می‌کنند، اطلاعات بدست آورده، پول جابجا کرده یا معاملات تجاری خودشان را انجام می‌دهند؛ آن‌هم بدون آن‌که بدانند چنین پروتکل‌هایی چگونه کار کرده یا چه کسی خالق آن‌ها است.”

ما همیشه امید داریم تا با کندوکاو در پیشینه‌ی یک مبتکر، نکاتی را درباره‌ی ابداع او کشف کنیم که از خود محصول قابل برداشت نباشد. اما برای هواداران دوآتشه‌ی بیت‌کوین، جستجو به دنبال ناکاموتو واجد هیچ‌گونه ارزش اضافی‌ای نیست. ابتکار اصلی بیت‌کوین تمرکززدایی است. تراکنش‌های آن تحت نظارت شبکه‌ای توزیع‌شده از کامپیوترها صورت می‌گیرد که از لحاظ نظری به معنای آن است که هیچ‌گونه مرجع یا قدرت مرکزی، از جمله بانک‌ها و دولت‌ها، قادر به کنترل آن نیستند. در راستای همین برهان، جستجو برای یافتن ناکاموتو پیش‌فرض اقتدارستیزانه‌ی بیت‌کوین را سست می‌کند.

«آندریاس آنتونوپولوس»، یکی از کارآفرینان شناخته‌شده‌ی بیت‌کوین، استدلالی مشابه را در توضیح آن‌که چرا پیشنهاد ملاقات با رایت را رد کرده، مطرح کرده است:

“پیش کشیدن مبحث هویت و اقتدار در واقع انحرافی از آن نظام اثبات ریاضیاتی است که نیازمند هیچ‌گونه اعتماد و قیمومیتی نیست. باید بدانیم که این‌جا با یک سریال آبکی تلویزیونی مواجه نیستیم. بیت‌کوین یک چارچوب خنثی اعتماد است که می‌تواند منشا توانمندسازی مالی میلیاردها نفر باشد. بیت‌کوین نتیجه‌بخش بوده زیرا به هیچ مرجعیت قدرتی، حتی اقتدار ساتوشی هم متکی نیست.”

با این همه، تصور آن‌که هویت واقعی ناکاموتو فاقد اهمیت است، خیال خامی بیش نیست. پیش از هر چیز، اهمیت هویت ناکاموتو آن‌جایی بدیهی می‌نماید که بدانیم برآورد شده او کنترل معادل ۴۴۸ میلیون دلار بیت‌کوین را در دست دارد؛ مبلغی که اگر به سرعت بدل به ارزهای رایج شود، می‌تواند موجب تنزل شدید ارزش این واحد پول ناپایدار شود.

شناخت ناکاموتوی حقیقی هم‌چنین می‌تواند تاثیرات بنیادین‌تری هم داشته باشد. همان‌طور که در مقاله‌ای در هفته‌نامه‌ی اکونومیست اشاره شده، ماجرای اخیر درست در میانه یک «جنگ داخلی» تمام‌عیار بین توسعه‌دهندگان بیت‌کوین بر سر رویکرد آتی در برخورد با مساله‌ی افزایش حجم معاملات در این شبکه رخ داده است. شبکه‌ی بیت‌کوین تراکنش‌ها را در دسته‌هایی که با نام بلوک شناخته می‌شوند، پردازش می‌کند. با افزایش شمار این بلوک‌ها، شبکه اکنون با خطر سربارگذاری (Overload) روبه‌روست. در این میان، یک طرف مشاجره‌ی جاری خواستار تغییر کد بیت‌کوین و افزایش سایز بلوک‌هاست تا امکان پردازش سریع‌تر تراکنش‌ها فراهم بیاید. از طرف دیگر اما چنین اقدامی را خیانت به تمامیت و صحت کد اولیه دانسته و مدعی است چنین تغییری به تمرکزگرایی بیش‌تر در سیستم که همانا بزرگ‌ترین گناه از منظر یک هوادار دوآتشه‌ی بیت‌کوین است، منتهی خواهد شد.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌bitcoin3

رایت در گفت‌وگو با اکونومیست خاطرنشان کرده بود که از ایده‌ی افزایش سایز بلوک‌ها حمایت می‌کند. دو تن از دیگر چهره‌های شاخص بیت‌کوین، یعنی «گاوین اندرسون»، توسعه‌دهنده‌ی اصلی این شبکه و «یان ماتونیس»، مدیر اسبق بنیاد بیت‌کوین که به طور علنی حمایت خود را از از ادعای شخص رایت درباره‌ی هویتش اعلام کرده بودند هم موافق چنین اقدامی هستند. با چنین زمینه‌ای، به نظر می‌رسد مبارزه بر سر هویت ناکاموتو بیش از آن‌که ثمره‌ی تحلیلی عینی در رابطه با شواهد رمزنگاری‌شده روزهای ابتدایی تولد بیت‌کوین باشد، رقابت درباریان برای بر تخت نشاندن وارثی هم‌رای خود است. این ادعا که مهم نیست چه کسی خالق بیت‌کوین است زیرا هیچ مرجع قدرتی قادر به کنترل آن نیست، به راحتی تمامی کشمکش‌های سیاسی‌ای را که هم‌اکنون درگیر شکل‌دهی به تکنولوژی است، نادیده می‌انگارد. اگر کسی بتواند اثبات کند که شخص ناکاموتو است، می‌تواند نفوذ زیادی در آن دست مجادلاتی اعمال کند که آینده‌ی بیت‌کوین را تحت‌الشعاع قرار داده است.

اما دلایل انتزاعی‌تری هم برای مهم دانستن هویت ناکاموتو وجود دارد. بیت‌کوین، برخلاف HTML یا HTTP، از همان ابتدا یک پروژه‌ی ایدئولوژیک بوده که بذر آن در تخیلات خلاقانه‌ی گروهی از خوره‌های کامپیوتری با نام سایفرپانک‌ها ریخته شده بود. سایفرپانک‌ها که کار خود را از ابتدای دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی آغاز کرده بودند، مروج صورتی رادیکال از لیبرترینیسم بودند که در آن، هر شکلی از تجارت، در هر حوزه‌ی قابل‌تصوری، ورای کنترل دولتی انجام می‌پذیرد. چنین امکانی به واسطه‌ی پیشرفت‌هایی در نرم‌افزارهای رمزگذاری محقق می‌شد که هویت کاربران را به کلی پنهان نگه داشته و وضعیتی را مستقر می‌ساخت که تیم می، یکی از بنیان‌گذاران سایفرپانک‌ها، از آن به کریپتو-آنارشی یا آنارشی مبتنی بر رمزنگاری یاد کرده است. سایفرپانک‌ها بر این باور بودند که یک واحد پول تمرکززدایی‌شده لازم است تا امکان برپایی آرمان‌شهر کریپتو-آنارشیک موردنظر آنان را فراهم آورد و همین‌جا بود که بیت‌کوین در قالب ابزار پیاده‌سازی فنی این رویا، حیات خودش را آغاز کرد.

جای تعجب نیست که بیت‌کوین توانسته پشتیبانان فراوانی در سیلیکون‌ولی دست و پا کند؛ چرا که بنیان‌گذاران شرکت‌های تکنولوژی امروزی با ارزش‌های میلیارددلاری‌شان اغلب دل در گرو شکل ملایم‌تری از لیبرترینیسم فناوری‌محور سایفرپانک‌ها دارند. این موضوع هنگامی آشکارتر می‌شود که به اشتیاق بیش از حد سیلیکون‌ولی به مبحث درهم‌ریزندگی (Disruption) توجه کنیم؛ واژه‌ای باب روز که نوآوری فناورانه را بدون کم‌ترین توجهی به هزینه‌ها و صدمات وارده به روابط موجود اجتماعی، به عنوان یک هدف و غایت ذاتی تحسین می‌کند. این ایدئولوژی اگرچه به رغم موانع قانونی و اقتصادی، برانگیزاننده‌ی روند توسعه‌ی تکنولوژی‌های نوین و شگفت‌انگیزی بوده است، اما خود به عنوان سرچشمه‌ی نخوت و تکبر نکوهش‌شده‌ی سیلیکون‌ولی، دیدگاه تنگ‌نظرانه‌ی بسیاری از نخبگان تکنولوژی پیرامون فقدان تنوع و گوناگونی در حوزه‌ی کاری‌شان و اقداماتی اشتباه هم‌چون سرویس اینترنت رایگان اما نواستعماری فیسبوک با نام Free Basics را در پی داشته است.

امتناع از پاسخ به مساله‌ی هویت ناکاموتو، در حقیقت انکار این واقعیت است که بیت‌کوین، به مانند تمامی دیگر تکنولوژی‌ها، در نهایت به شکل معیوبی یک پدیده‌ی انسانی است؛ نکته‌ای که باید امروز بیش از هر زمان دیگری به جهانیان یادآور شد.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌منبع مطلب : دیجی کالا مگ

منبع: NewYorker